کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: مقتل


ولادت امام محمد باقر علیه‌السلام

درباره : امام محمد باقر علیه السلام
منبع : ارشاد ج ۲ ص ۲۷۹؛ بحارالانوار ج ۴۶ ص ۲۲۷؛ کشف الغمه ج ۲ ص ۳۲۹

بنا بر گزارش تمام مورخین ولادت با سعادت امام باقر علیه‌السلام در سال ۵۷ هجری بوده است لیکن در روز آن اختلاف نظر وجود داشته و دو گزارش ماه صفر و ماه رجب را ذکر کرده‌اند. الف ) فتال نیشابوری و محدث اربلی ولادت را در روز سه شنبه یا جمعه سوم صفر سال ۵۷ هجری عنوان کرده‌اند. ( علامه طبرسی، اعلام الوری ج۱ ص ۴۹۸، فتال نیشابوری، روضة الواعظین ج ۱ ص ۲۰۷، محدث اربلی، کشف الغمه ج ۲ص ۱۱۷، ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب۴: ۲۱۰، شیخ کفعمی، المصباح ص ۵۱۰، علامه مجلسی، بحارالأنوار ج ۴۶ ص ۲۱۶، علامه مجلسی جلاءالعیون ص ۸۴۹، شیخ عباس قمی؛منتهی الآمال ص ۱۲۶۱) ب ) اما شیخ مفید، شیخ طوسی و طبری ولادت باقر العلوم علیه‌السلام را در اول رجب سال ۵۷ هجری می دانند و قول مشهور نیز همین است. البته بعضی از مورخین همچون طبرسی ابن شهرآشوب علامه مجلسی نیز هر دو روایت را ذکر کرده‌اند. ( شیخ مفید، مسار الشیعه ص ۵۶، شیخ طوسی، مصباح المتهجد ج ۲ ص ۸۰۱ ، علامه طبرسی، اعلام الوری ج۱ ص ۴۹۸، شیخ کفعمی، المصباح ص ۵۱۲، ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب۴: ۲۱۰، طبری شیعه، دلائل الامامة ص ۲۱۵، یوسف شامی، الدر النظیم ص ۶۰۳، علامه مجلسی، بحارالأنوار ج۴۶ ص۲۱۲، ، علامه مجلسی جلاءالعیون ص ۸۴۹، شیخ عباس قمی؛منتهی الآمال ص ۱۲۶۱)  بعضی از مورخین همچون مرحوم کلینی و مسعودی نیز بدون تعیین روز نوشته‌اند ولادت آن امام همام در سال ۵۷ هجری و در شهر مدینه بوده است. مرحوم کلینی، الکافی ج ۱ ص ۴۶۹؛ شیخ مفید، الارشاد ج ۲ ص ۱۵۸، مسعودی، اثبات الوصیه ص ۱۷۷،


و اسم آن حضرت محمّد بود، و كنيه او ابو جعفر، و القاب آن حضرت: باقر و شاكر و هادى بود، و مشهورترين لقب هاى آن حضرت باقر علیه‌السلام بود « كشف الغمّه ج ۲ ص  ۳۲۸ »  نقش نگين آن حضرت به روايت حضرت صادق عليه السّلام العزّة اللَّه بود « مكارم الاخلاق، ص  ۹۱»، به روايت ديگر: العزّة للَّه جميعا « تهذيب الأحكام، ج ۱ ص ۳۱» و به روايت‏ ديگر: انگشتر جدّ خود امام حسين علیه‌السلام را در دست می‌كرد « امالى شيخ صدوق، ص ۳۷۱؛ مكارم الاخلاق، ص ۹۱». مادر آن حضرت فاطمه دختر حضرت امام حسن عليه السّلام بود كه او را امّ عبداللَّه می‌گفتند، و آن حضرت نجيب الطّرفين بود، نسب بزرگوارش به امام حسن علیه‌السلام و امام حسين علیه‌السلام می‌رسيد، و اوّل علويهاى كه علوى از او به هم رسيد آن حضرت بود. إِنَّ الْبَاقِرَ علیه‌السلام هَاشِمِيٌّ مِنْ هَاشِمِيَّيْنِ وَ عَلَوِيٌّ مِنْ عَلَوِيَّيْنِ وَ فَاطِمِيٌّ مِنْ فَاطِمِيَّيْنِ حضرت باقر از طرف پدر و مادر هاشمى و علوى و فاطمى بود لِأَنَّهُ أَوَّلُ مَنِ اجْتَمَعَتْ لَهُ وِلَادَةُ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ علیه‌السلام زيرا او اول كسى بود كه آميخته از نژاد امام حسن و امام حسين محسوب می‌شد وَ كَانَتْ أُمُّهُ أُمَّ عَبْدِ اللَّهِ بِنْتَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ كَانَ أَصْدَقَ النَّاسِ لَهْجَةً وَ أَحْسَنَهُمْ بَهْجَةً وَ أَبْذَلَهُمْ مُهْجَةً. چون مادرش ام عبد الله دختر امام حسن علیه‌السلام بود كه راستگوترين و نيكوترين و با گذشتترين زنان بشمار می‌رفت. « ابن شهر آشوب مناقب آل ابیطالب ج ۳ص ۳۳۸، علامه مجلسی، بحارالأنوار ج۴۶ ص۲۱۵،»

شیخ صدوق از حضرت صادق علیه‌السلام نقل مي كند كه پيغمبر روزى به جابربن عبدالله انصارى فرمود: جابر تو خواهى بود تا يكى از فرزندان من به نام محمد بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب را كه در تورات معروف به باقر است ملاقات كنى وقتى او را ديدى سلام مرا برسان. روزى جابر خدمت زين العابدين علیه‌السلام رسيد پسركى را در آنجا ديد گفت چند قدم جلو بيا. آمد باز گفت چند قدم عقب برو رفت. گفت بخدا سوگند اين شمائل پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است. بحضرت زين العابدين علیه‌السلام عرض كرد اين پسرك كيست؟ فرمود اين فرزندم محمد باقر و امام بعد از من است، جابر خود را بر قدم هاى آن حضرت افكند و شروع به بوسيدن نموده و گفت جانم فدايت باد يابن رسول الله سلام پدرت را بپذير پيامبر اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به تو سلام رسانده. در اين موقع ديدگان حضرت باقر پر از اشك شده گفت جابر سلام بر جدم پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم تا انقراض آسمانها و زمين و سلام بر تو كه سلام پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را رساندى.

 

متن عربی روایت: عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه‌السلام قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم قَالَ ذَاتَ يَوْمٍ لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ يَا جَابِرُ إِنَّكَ سَتَبْقَى حَتَّى تَلْقَى وَلَدِي مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ الْمَعْرُوفَ فِي التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ فَدَخَلَ جَابِرٌ إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ علیه‌السلام فَوَجَدَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ علیه‌السلام عِنْدَهُ غُلَاماً فَقَالَ لَهُ يَا غُلَامُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ فَقَالَ جَابِرٌ شَمَائِلُ رَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فَقَالَ لَهُ مَنْ هَذَا قَالَ هَذَا ابْنِي وَ صَاحِبُ الْأَمْرِ بَعْدِي مُحَمَّدٌ الْبَاقِرُ فَقَامَ جَابِرٌ فَوَقَعَ عَلَى قَدَمَيْهِ يُقَبِّلُهُمَا وَ يَقُولُ نَفْسِي لِنَفْسِكَ الْفِدَاءُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اقْبَلْ سَلَامَ‏ أَبِيكَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم يَقْرَأُ عَلَيْكَ السَّلَامَ قَالَ فَدَمَعَتْ عَيْنَا أَبِي جَعْفَرٍ علیه‌السلام ثُمَّ قَالَ يَا جَابِرُ عَلَى أَبِي رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ عَلَيْكَ يَا جَابِرُ بِمَا بَلَّغْتَ السَّلَام‏ شیخ صدوق امالی ص ۳۵۳، علامه مجلسی، بحارالأنوار ج ۴۶ ص ۲۲۴

نقل است از ابى الزبير محمد بن مسلم المكى كه او گفت: ما نزد جابر بن عبد اللَّه رضوان اللَّه عليه بوديم كه على بن حسين عليه السّلام آمد و پسرش محمد علیه‌السلام نیز که در آن زمان کودکی بود با او بود، امام زين العابدين علیه‌السلام فرمود پسر عم خود را ببوس، محمد بن على عليه السّلام پيش آمد به نزد جابر و سر او را بوسید، جابر گفت اين چه كس است و چشم او نابینا شده بود؟ امام زين العابدين علیه‌السلام فرمود كه: اين پسر من محمد است، جابر آن حضرت را در برگرفت و گفت: يا محمد، رسول اللَّه به تو سلام رسانيد، به جابر گفتند: چگونه سلام رسانید و قضیه چیست؟ گفت: من با رسول اللَّه صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بودم و امام حسين علیه‌السلام در كنار آن حضرت بود و بازى می‌كرد، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمود: ای جابر پسر من حسين را پسرى باشد به نام على؛ كه چون روز قيامت شود ندا كند منادى كه برخيزد؛ پس على بن حسين برخيزد، على را پسرى باشد به نام محمد، اى جابر چون او را ببینی سلام من را به او ابلاغ کن و بدان كه عمر تو بعد از ديدن او اندكى خواهد بود، پیشگویی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم محقق شد و جابر مدتی بعد از آن دیدار وفات كرد .

متن عربی روایت: كشف الغمة نَقَلَ عَنْ أَبِي الزُّبَيْرِ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ الْمَكِّيِّ أَنَّهُ قَالَ: كُنَّا عِنْدَ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ- فَأَتَاهُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ مَعَهُ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ وَ هُوَ صَبِيٌّ- فَقَالَ عَلِيٌّ لِابْنِهِ قَبِّلْ رَأْسَ عَمِّكَ- فَدَنَا مُحَمَّدٌ مِنْ جَابِرٍ فَقَبَّلَ رَأْسَهُ- فَقَالَ جَابِرٌ مَنْ هَذَا وَ كَانَ قَدْ كُفَّ بَصَرُهُ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ علیه‌السلام هَذَا ابْنِي مُحَمَّدٌ فَضَمَّهُ جَابِرٌ إِلَيْهِ- وَ قَالَ يَا مُحَمَّدُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ يَقْرَأُ عَلَيْكَ السَّلَامَ- فَقَالُوا لِجَابِرٍ كَيْفَ ذَلِكَ يَا بَا عَبْدِ اللَّهِ- فَقَالَ كُنْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم وَ الْحُسَيْنُ فِي حَجْرِهِ وَ هُوَ يُلَاعِبُهُ- فَقَالَ يَا جَابِرُ يُولَدُ لِابْنِيَ الْحُسَيْنِ ابْنٌ يُقَالُ لَهُ عَلِيٌّ- إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ لِيَقُمْ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ- فَيَقُومُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ- وَ يُولَدُ لِعَلِيٍّ ابْنٌ يُقَالُ لَهُ مُحَمَّدٌ- يَا جَابِرُ إِنْ رَأَيْتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ- وَ اعْلَمْ أَنَّ بَقَاءَكَ بَعْدَ رُؤْيَتِهِ يَسِيرٌ- فَلَمْ يَعِشْ بَعْدَ ذَلِكَ إِلَّا قَلِيلًا وَ مَات( محدث اربلی کشف الغمه ج ۲ ص ۳۲۱؛ علامه مجلسی، بحارالانوار ج ۴۶ ص ۲۲۷)

به روایت شیخ مفید از امام صادق علیه‌السلام از پدرش  حديث كند كه فرمود: وارد شدم بر جابر بن عبد اللَّه انصارى رضى اللَّه عنه، پس بر او سلام كردم و او جواب سلام مرا داده سپس به من گفت: تو كيستى:- و اين جريان پس از آن بود كه جابر نابينا شده بود- من گفتم: محمد بن على بن الحسين می‌باشم، جابر گفت: پسر جان پيش بيا، پس من به نزديك او رفتم و او دست مرا بوسيد آنگاه خم شد پاى مرا ببوسد من به كنارى رفته (و نگذاشتم اين كار را بكند) سپس به من گفت: همانا رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم تو را سلام رسانده!؟ من گفتم: درود خدا و رحمت و بركاتش بر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم باد، اى جابر چگونه رسول خدا به من سلام رساند؟ گفت: روزى شرفياب خدمت آن‏ حضرت بودم، پس به من فرمود: اى جابر شايد تو زنده بمانى تا مردى از فرزندان مرا ديدار كنى كه نامش محمد بن على بن الحسين عليه السّلام است، كه خدا نور و حكمت بدو ببخشد، پس (اى جابر) سلام مرا به او برسان. و چنانچه اهل آثار و حديث روايت كردهاند رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم او را باقر العلوم نامگذارى كرد و او را به اين نام معرفى فرمود.

متن عربی روایت: الإرشاد رَوَى مَيْمُونٌ الْقَدَّاحُ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَرَدَّ عَلَيَّ السَّلَامَ- قَالَ لِي مَنْ أَنْتَ وَ ذَلِكَ بَعْدَ مَا كُفَّ بَصَرُهُ- فَقُلْتُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ- قَالَ يَا بُنَيَّ ادْنُ مِنِّي فَدَنَوْتُ مِنْهُ- فَقَبَّلَ يَدِي ثُمَّ أَهْوَى إِلَى رِجْلِي يُقَبِّلُهَا فَتَنَحَّيْتُ عَنْهُ- ثُمَّ قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ- فَقُلْتُ وَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ- فَكَيْفَ ذَاكَ يَا جَابِرُ فَقَالَ كُنْتُ مَعَهُ ذَاتَ يَوْمٍ- فَقَالَ لِي يَا جَابِرُ لَعَلَّكَ تَبْقَى حَتَّى تَلْقَى رَجُلًا مِنْ وُلْدِي- يُقَالُ لَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ- يَهَبُ اللَّهُ لَهُ النُّورَ وَ الْحِكْمَةَ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَام « شیخ مفید الارشاد ج ۲ ص ۲۷۹؛ علامه مجلسی، بحارالانوار ج ۴۶ ص ۲۲۷»

امام باقر علیه‌السلام مدت چهار سال با جدش حسين علیه‌السلام بود و با چشم خویش وقایع عاشورا را دید پس از آن سى و نه سال با پدر بزرگوارش حضرت على بن الحسين علیه‌السلام زندگانی کر و از او بهره جست و بعد از شهادت پدر هجده سال در ردای امامت به هدایت و رهبری مردم پرداخت. مدت امامت آن جناب مصادف با بقيه حكومت وليد بن عبد الملك و بعد از او سليمان بن عبد الملك و عمر بن عبد العزيز و يزيد بن عبد الملك و هشام ابن عبد الملك در هنگام حكومت هشام از دنيا رفت‏ علامه مجلسی، بحارالأنوار ج ۴۶ ص ۲۱۲